جکستان
 


فتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان . مسئول اونجا میگه : اومدی عیادت ؟

میگم : پَ نه پَ اومدم چند تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم ! …


به استاد میگم لطفا کمکم کنید دارم مشروط میشم .

میگه نمره میخوای ؟

گفتم پَ نه پَ نظر شما رو در مورد مقدار و جنس خاکی که باید بریزم تو سرم میخوام ! …


دوستم میگه چرا انقدر غذات کم شده ؟

میگم : تو رژیمم …

میگه رژیم لاغری ؟!

میگم پَ نه پَ رژیم صهیونیستی


یه روز با جعبه خیلی بزرگ رفتم اداره پُست ، گذاشتم رو ترازو جعبه رو کارمنده اومده میگه می خوای پُست کنُی ؟!

گفتم : پَ نه پَ اومدم وزنش کنم ببینم اگه اضافه وزن داره شبها بهش شام ندم !


بابام از اداره زنگ زده خونه بعد کلی احوال پرسی میگه محمد خودتی ؟

میگم: پَ نه پَ به سیستم تلفنباک بانک تجارت خوش آمدید برای پرداخت قبوض شماره ? ، برای اطلاع از موجودی

حساب شماره ? و …

گفت زهر مار و قطع کرد !

دیدم ظهر عصبانی اومد توی اتاق . منم پای پَ نه پَ بودم !

گفت اگه یه بار دیگه بگی پَ نه پَ ، دیگه تو این خونه نمیخوابی !

گفتم یعنی بیرونم میکنی بابا ؟

گفت پَ نه پَ خونه رو عوض میکنم بزغاله !


رفتم مغازه میگم آقا یه شیر بدین

میگه شیر پاکتی ؟

میگم پَ نه پَ بی زحمت یه شیر جنگلی بدین خواهرزادم خیلی شیطونه میخوایم بترسونیمش !!


میخواستم بخوابم به خواهرم گفتم لامپو خواموش کن .

گفت نورش اذیت می کنه ؟

گفتم: پَ نه پَ …

گفت : جرات داری بگو ؟

گفتم : پتو میکشم سرم خوب .

گفت آفرین بلاخره آدم شدی

گفتم پَ نه پَ فکر کردی تا ابد الاغ می مونم !


یه مگس سقوط کرده تو آبگوشتم ، مامانم میگه عوضش کنم برات ؟

میگم پَ نه پَ من همینو میخورم برو یکی تازه شو واسه مگسه بیار !!


میپرسه: اومدی اینجا جمله پَ نه پَ یی بخونی ؟

پَ نه پَ اومدم اینجا سوالات شرعیمو از تو بپرسم !


دارم کتاب تاریخ مشروطه کسروی رو میخونم داداشم اومده میگه تاریخه ؟

پَ نه پَ ریاضیه !

نگاه میکنه میگه در مورد ایرانه ؟

پَ نه پَ درموردجنگ جهانی دومه !

عکس آیت بهبهانی رو دیده توش میگه آیت الله بهبهانیه ؟

پَ نه پَ آیت الله هیتلره !


 

 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/4/20 توسط rezaعلی
<      1   2      
درباره وبلاگ
bahar 20
 دانلود آهنگ - قیمت خودرو - قالب وبلاگ